• وبلاگ : يك خط در ميان
  • يادداشت : من تمام شدم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ليلي قصه اش را دوباره خواند براي هزارمين بار

    و مثل هر بار ليلي قصه باز هم مرد.

    ليلي گريست و گفت : كاش اينگونه نبود

    خدا گفت : هيچ كس جز تو قصه ات را تغيير نخواهد داد .

    ليلي ! قصه ات را عوض كن .

    ليلي اما مي ترسيد . ليلي به مردن عادت داشت .

    تاريخ به مردن ليلي خو كرده بود .