سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده را حیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
خانه | مدیریت | ایمیل من | شناسنامه| پارسی یار
یک خط در میان
  • کل بازدیدها: 9904 بازدید

  • بازدید امروز: 0 بازدید

  • بازدید دیروز: 4 بازدید
  • من تمام شدم
    نیلوفر شیدمهر ( 86/3/12 ساعت 2:28 ع )

    1

    با اولین زنای چشم م.(پدرم؟)با چشم آ.(مادرم؟)من متولد شدم.نه اینکه به متولد شده باشم به عنوان زاییده شدن،نه! من هیچوقت این گونه به دنیا نیامدم .(شاید هم آمده ام!)بهتر است بگویم نطفه ام بسته شد.از آن روز که نمیدان چه کردند و چه دیدیند و ... چون هنوز چشم به جهان نگشوده بودم تنها توانسته ام حرفها و صداها را بشنوم و گاهی حرفهای درون آ.(مادرم!)را! چون من نه  جنسیتی دارم که به عقده ی ادیپ یا الکترا دچار بشوم یا درگیر اروس یا پرخاشگری فرویدی،نه روح دارم که درگیر مسایل دینی و ماورائی بشوم،نه وجود عینی دارم تا نیاز به اجرای مراسم اخلاقی یا مراتب آموزشی یا غیره باشم.با بینش کوتاه و ناقصم نمی توانم مسایل را درک کنم (که باعث میشود با اطمینان و بدون تحریف واقعیات،نقل وقایع بکنم!) چه برسدبه تحلیل!پس آنچه شنیده ام را بازگو می کنم مثل ضبط صوت .

    م.:سلام!

    آ:سلام

    م:هواخیلی خوبه!

    آ:هوا خیلی خوبه!

    م:من داشتم به یه موضوعی فکر می کردم!!

    آ:چه جالب!من هم داشتم به یه موضوعی فکر میکردم!!

    م:من و تو این حقّ رو داریم!!

    آ:من هم؟!

    م:ما!!

    آ:که چیکار کنیم؟!

    م:که زندگی کنیم!!!

    آخُب!!؟

    م:صبحانه بخوریم!بیدار بشیم! ناهار بخوریم!شام!مسواک بزنیم و...!!!

    آ:خُب!!؟

    م:زندگی کنیم!!!!

    آ:عالیه!من میتونم زندگی کنم!!!!

    م:مـــــــا!!!!

     

    ــــــــــــــــــــــــــ

    م:سلام!

    آ:...

    م:من امروز خیلی کار دارم،نذار کسی مزاحمم بشه!

    آ:لباست رو شستم!{البته م. دیگه توی هال نبود} رختخوابت رو هم پهن کردم توی اتاقت...صدای تلویزیون را کم کن!

    م:یادم بیانداز شب مسواک بزنم!

    آ:همیشه بهش فکر میکنم!چون کار هر روزته!

    م:دوستت دارم عزیزم!

    آ:من هم مسواک میزنم!

     

    ــــــــــــــــ

    م:سلام؟

    آ:؟

    م:کیسه ی زباله پشت در بود!

    آ:چاییت سرد شد ریختم توی فاضلاب

    م:من بابام در اومد!

    آ:آره من هم مشتاقم پیداش کنم!

    م:دوستت دارم عزیزم!

     

    ــــــــــــــــ

    م:سلام؟

    آ:سلام؟

    م:دوستت دارم ؟

    آ:عزیزم؟

     

    2

    م:یه جوک بگو بخندیم!

    آ:چرا؟

    م:چون حوصله ام سر رفته!...[مکث]تو خیلی بد خلقی

    آ:من هم حوصله ام سر رفته....ازَت

    م:چرا؟

    آ:چون همه چیز رو واسه خنده می خواهی!

    م:من هم حوصله ام سر رفته ازَت!

    آ:چرا؟

    م:چون خسته کننده و ابلهی!

    آ:تو خودت خری!

    م:تو گاو منی!

    آ:تو گاو منی!

    م:یادم باشه ادبت کنم!

    آ:بی ادب!!

    م:آشغال احمق!

    آ:بی شعور حیوون!

    "
    "
    "
    "

    ...

    [آنقدر ادامه پیدا میکند که شما یادتون نیاد جمله ی اول آنها چی بوده.دقیقاً تا آنجا بعد آ. گریه میکنه و میره توی اتاقش و م میره توی حیاط سیگار میکشد و ساعت نُه شب است!]

     

    3

     

    م:...

    آ:...

    م:...

    آ:...

    م:...

    آ:...

    م:....

    آ:....

    م:؟

    آ:؟

    م:؟!

    آ:؟!

    م:؟!!

    آ:؟!!

    م:؟!؟

    آ:؟!!!!

    ومـــــــــــــــــــن تمام شدم

     



  • نظرات دیگران ( )

    =============================================================

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عقده
    من تمام شدم
    یک نامه استثنائی !
    بازم دعا

    =============================================================